Saturday, November 8, 2008

شش


برای علی و عطیه‌ی الهی‌اش:
... شب بیست و دوم فروردین چند سال پیش بود؟ همان شب که با علی به "روایت فتح" رفتیم و من در حسینیه‌ی پر خاطره‌ی آن ساختمان کوچک، عکس شهید "امیر‌اسکندر یکه‌تاز" را به علی نشان دادم و گفتم: در عملیات کربلای پنج، دوربین را روشن کرد برای فیلمبرداری مستند روایت، اما قبل از شروع فیلمبرداری شهید شد و سید مرتضی آوینی برای دخترک این شهید نوشته بود: "عاشق خوب بودن از بابای خوب بودن بهتر است و بابای تو این را خوب می‌دانست"... چشم‌های دوست داشتنی علی، سرخ شد و سرش را پایین انداخت... و از آن لحظات، برایم خاطره ساخت!
اگر تقدیر اجازه می‌داد دوست داشتم قبل از اینکه عطیه، بله را بگوید به یادشان بیاورم که "عاشق خوب بودن از همسر خوب بودن بهتر است" که زندگی تنها وقتی تحمل‌پذیر می‌شود که انسان، این قاعده را بیاموزد...
عاشق شو ورنه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی